طرف صحبت من یک دختر خانومه محترمه که یکی با ارسال  تصویر چت غریب(با یک ایمیل مخفی)گفته گویا آقای قریب داره روش کار آزمایشگاهی انجام میده تا بعدها ببینه میتونه شریک زندگیش باشه یا نه؟

اساساً چت ها که با آبروترین اونها مثلا پلتاکه آدما اونجوری خودشونو نشون میدن که خیلی دوست دارن در تخیلاتشون باشن.مثلاً یکی تاسه(کچل) اینجا اسمشو میزاره هیپی.یا سیاهپوسته و اسمشو میزاره سپیدبرفی.یعنی موضوع اینجاست که اگر اینا در جهان واقعی حرفی یا مسئله ای برای گفتن داشتند یا اینکه جایگاهی داشتند آویزون دنیای مجازی نمی شدند و البته من بهشون حق می دم.

نکته اینجاست که من و تو باید عاقل باشیم.دوست دارم بعنوان یکی که یه مدت زودتر از تو وارد این دنیای خرابشده شده دیده هامو بگم تا شاید بدردت بخوره.نمیدونم چرا از این همه آدم که دارن تو پال اشتباه میکنند نگران عاقبت کارت شدم؟؟؟؟؟؟ شاید بخاطر اینه که با شرائطی تو داری نگران ضربه خوردنت هستم.اما به این توصیه های من دوست داشتی عمل کن:

1- اینو بدان که بیش از 99 درصد عشق های اینترنتی منجر به ازدواج و رابطه سالم نمیشه.

2- اون 1 درصد هم که میشه خیلی زود منجر به جدائی میشه البته اگر برای شما ازدواج مقدس باشه و باری به هرجهت عاشق شدن ضعف نباشه.

3- اینو بدون که مردا طوری هستن که میتونن هزار باشد علاقه مند شده و جدا بشن اما زنها در اولین اشتباهشون در علاقه اگر شکست بخورن ضربه روحی شدید می خورن.

4- بدان که مادر و پدر دلسوزترین موجودات بعد از خدا برای ما هستند و اگر با ارتباطات غیراصولی بر دخترشون مخالفند از نگرانیشونه.

5- بدان رضایت خدا در ارتباط منطقی و غیر شیطانی است.

6- برای اینکه بازیچه امیال بعضیا نشی بهتره سنگاتو وا بکنی و موضوع علاقه را با پدر و مادرت مطرح کنی و از ارتباط پناهی همراه با ترس و احساس گناه دوری کنی.

7- ضمناً حتماً طرفتو در ابراز علاقه اش آزمایش کن و ببین آیا همزمان با کس دیگه ای همین شرائطو نداره؟؟؟ و از دیگرا تحقیق کن آیا این بازی را در جای دیگری(بیلوکس یا پال) سر کسی نیاورده؟پنهان ماندن ارتباطت بهترین لطفی که در حق شیادان میشه کرد.

8- یکبار هم که شده به وقتی که پدر و مادر مریضت از این موضوع مطلع می شند فکر کن و قبل از اینکه اتفاقی بیفته واسشون جلوی اون اتفاقاتو بگیر.

9- یادت باشه شرعی که خدا دستور داده فایده اش بخاطر ماست و در همان مسیر قدم بردار.

من تکلیفمو گفتم و در وبلاگ نوشتم چون پی امت را بسته بودی و نمیتونستم خصوصی بهت بگم و از آنروزی که خودم را ملامت کنم چرا جلوگیری از بدبختی یک نفر نکردی؟ این یادداشت را نوشتم تا هروقت خودم یا کسی پرسید می گم ببین حتی در وبلاگ تاریخ گفتن من هست.

البته امیدوارم این موضوع ختم به خیر بشه و لازم نباشه که با پدرت مطرح کنم.

                                  *** امان از دست این جوجه پلتاکیا ***